تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/10/14 | 2:40 عصر | نویسنده : حامد استایی
شب سردی است و من افسرده *** راه دور است وپایی خسته
تیرکی هست و چراغی مرده *** می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من ادم ها *** سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا برغم ها *** فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر امد تا با دل من *** قصه ها ساز کند پنها نی
نیست رنگی که بگوید با من *** اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانک برارم از دل *** وای این شب چقدر تریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم *** قطره ای کو که به دریا ریزم
صخرهای کو که به ان اویزم *** مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم هست به دل *** غم من لیک غمی غمناک است
.: Weblog Themes By Pichak :.